معنی مثل افاده فروختن
لغت نامه دهخدا
افاده فروختن. [اِ دَ / دِ ف ُ ت َ] (مص مرکب) در تداول بمعنی افاده کردن. تکبر کردن. خودبینی کردن. و رجوع به افاده کردن شود.
افاده
افاده. [اِ دَ / دِ] (از ع، اِمص) در تداول عامیانه، کبر. برتنی. خودفروشی. تکبر. فیس. نخوت. عجب. (یادداشت بخط مؤلف). مأخوذ از تازی، اظهار فضل و شرف در صورتی که دارای آن نباشد. (ناظم الاطباء).
- افاده کردن، کبر نمودن. فیس کردن. (یادداشت بخط مؤلف). بخود بستن فضل و شرف. (ناظم الاطباء). افاده فروختن. رجوع به افاده فروختن و کردن شود.
- بی افاده، بی کبر. بی نخوت. غیرمتکبر.
- پرافاده، پرنخوت. بسیار متکبر. بسیار خودبین.
|| مأخوذ از تازی، بخشش. فایده. (ناظم الاطباء).
فروختن
فروختن. [ف ُ ت َ] (مص) در اوستا ظاهراً فروخش به معنی صدا کردن وبه معرض فروش گذاشتن، در پهلوی فرختن. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). چیزی را درقبال پولی به دیگری دادن. مقابل خریدن:
سپهبد که مردم فروشد به زر
نیابد بر این بارگه برگذر.
فردوسی.
دو گیتی به رستم نخواهم فروخت
کسی چشم دین را به سوزن ندوخت.
فردوسی.
وی اقرار کرد فروختن آن به طوع و رغبت. (تاریخ بیهقی). خریدن و فروختن همه او میکرد. (تاریخ بیهقی).
- عشوه فروختن، ناز کردن و دلربائی کردن.
- کبر فروختن، خودنمائی کردن بر دیگران. بزرگی نمودن.
- ناز فروختن، ناز کردن و عشوه فروختن. مقابل ناز خریدن. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود.
حل جدول
فرهنگ معین
تعبیر خواب
هرچند که در دین عزیز بود، فروختن آن به خواب در کار بد است و خریدن آن نیکو بود. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
اگر بیند که مصحف بفروخت، دلیل که مسلمانی پیش او خوار بود و بدان که هر چه در راه دین عزیز بود، فروختن آن درخواب بداست. اگر بیند چیز بفروخت مثل غلامِ خود، دلیل است بدنام شود.اگر بیند که زن خویش را بفروخت، دلیل که حرمت و بزرگی او زایل گردد و زشت نام شود، مگر بجز این زن که بفروخت او را زنی دیگر بود کارش به صلاح بازآید - محمد بن سیرین
اگر بیند که چیزی بفروخت، دلیل است که آن چیز خوار و بی مقدار شود - جابر مغربی
فرهنگ عمید
تکبر، خودبینی، خودنمایی،
فایده دادن، فایده رساندن،
فایده گرفتن،
فرهنگ فارسی هوشیار
کبر، تکبر، فیس، نخوت
معادل ابجد
1997